مریض که می شوی..

این وبلاگ حرفهای ناگفته دل من را دارد

مریض که می شوی..

مریض که می شوی
پرستار می شوم …
می آیم و می نشینم کنار تخت دلتنگی ات
موهایت را
با دستانم نوازش می کنم
می روم و قرص “ماه ” را برایت می آورم!
تب که می کنی
در حوض شب پاشویه ات می کنم
حوضی که همان قرص در آن است
و پتوی نم دار ابر را
رویت می کشم
دستانت را در دستم می گیرم
و تا خود صبح برایت دعا می خوانم
غصه نخور نازنین من
تا خورشید سلامی دوباره کند
خوب شده ای …


۴ ۰
وحید محمدی

چقدر زیبا و  قشنگ  سرودی .

پاسخ مدير:
جمعه ۳۱ خرداد ۹۸, ۱۴:۴۷

ممنون 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.